رمان ضجه های ویرانی

تبلیغات در سایت ما

کتاب های اندرویدی

دسته بندی ها
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 24
  • کل نظرات : 0
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید دیروز : 0
  • ورودی امروز گوگل : 0
  • ورودی گوگل دیروز : 0
  • آي پي امروز : 1
  • آي پي ديروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 301
  • بازدید کلی : 4498
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.133.146.237
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • درباره ما
    خوش آمدید
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 3
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 3
    بازدید ماه : 10
    بازدید کل : 4498
    تعداد مطالب : 24
    تعداد نظرات : 0
    تعداد آنلاین : 1


    رمان ضجه های ویرانی

    رمان ضجه های ویرانی

    نام کتاب : زجه های ویرانی من 

    دسته بندی : رمان ، عاشقانه

    قالب : اندروید apk

    تعداد صفحه : 748

    قسمتی از متن رمان :

    دستام و زده بودم به پشتم و تکیه داده بودم به ستون کنار دیوار ، سرم پایین بود ، زیادی بچه گانه بود ژستم ، برا زنی که داره دوره دکتراش رو میگذرونه برا زنی که زندگی کرده طلاق گرفته برا زنی که با شوهر صیغه ایش قرار داشت ، با همون شوهری که خانواده اش از وجودش خبر نداشتن ،
    کمی با خودم فکر کردم
    برا زنی که بیست و چند سال عمر کرده بود ، زیادی زندگی کرده بودم زیادی شناخته بودم زیادی دیده بودم ،خیلی جوون بودم برای هضم همه این چیزایی که تو دلم میگذشت ، قده یه پیر زن ۷۰ ۸۰ ساله درد کشیده بودم تجربه کرده بودم ، دردناک تجربه کرده بودم
    همونطور که سرم پایین بود یه دست مردونه از زیر شالم کنارگوشم رو قلقلک داد ، اگر تو حالت عادی بودم یه لبخند بزرگ روی لبم جا خوش میکرد ، اما در حالت عادی نبودم ، شوکه بودم ، بدترین خبر عمرم رو شنیده بودم ، بدتر از هر خبر دیگه ای
    سرم و بالا اوردم ، اروم در گوشم گفت
    -جاهای عاشقانه تر هم میشد قرار گذاشت
    نفسای داغش که خورد به گوشم چشام زوم مردمک چشمای مشکیش شد ،دقیق نگاش کردم ، اونم داشت دکتری میگرفت ، از سره بی کاری داشت درس میخوند و من داشتم دست و پا میزدم که این جامعه من رو بپذیرن ، داشتم زور میزدم تا شاید درس خوندن این مهر پر رنگ طلاق رو از رو پیشونیم پاک کنه یا لااقل کمی محوش کنه ،
    -بریم ؟
    سرم و انداختم پایین
    با پام سعی کردم سگریزه های کوچیک کنار ستون رو جا به جا کنم ، چرا این اتفاق افتاده بود ؟ چطور همه چی به هم ریخته بود

     

    دانلود رمان با لینک مستقیم



    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند

      برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کتاب های اندرویدی و آدرس androidbooks.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    به کتاب های اندرویدی امتیاز دهید